طهارت و نجاست اهل کتاب از دیدگاه امام خمینی، خویی، حکیم و شیخ انصاری *

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم (mhabed4@yahoo.com).

2 عضو گروه علمی مدرسه شهابیه (نویسنده مسئول).

چکیده

موضوع مقاله «طهارت و نجاست اهل کتاب از دیدگاه امام خمینی، خویی، حکیم و شیخ انصاری» می‌باشد که هدف اصلی آن روشن‌سازی حکم شرعی طهارت و نجاست اهل کتاب است تا عده‌ای از مسلمانان در روابط خود با آنها دچار مشکل نشوند. با توجه به بررسی‌های انجام شده، شیخ انصاری قائل به نجاست اهل کتاب است، ولی آیت‌الله حکیم و امام خمینی طهارت اهل کتاب را ثابت ندانسته و روایات دال بر نجاست را ناتمام می‌دانند و در نهایت این روایات را حمل بر کراهت می‌کنند. آیت‌الله خویی با این که ادله طهارت را مقدم می‌داند، ولی قائل به احتیاط شده است.

کلیدواژه‌ها


 

 

£ سید حسن عابدیان **

£ علی عزیزیان ***

 

 

 

طهارت و نجاست اهل کتاب از دیدگاه امام

خمینی، خویی، حکیم و شیخ انصاری *

 

 

 

 

 

 

 

چکیده[1]

موضوع مقاله «طهارت و نجاست اهل کتاب از دیدگاه امام خمینی، خویی، حکیم و شیخ انصاری» می‌باشد که هدف اصلی آن روشن‌سازی حکم شرعی طهارت و نجاست اهل کتاب است تا عده‌ای از مسلمانان در روابط خود با آنها دچار مشکل نشوند. با توجه به بررسی‌های انجام شده، شیخ انصاری قائل به نجاست اهل کتاب است، ولی آیت‌الله حکیم و امام خمینی طهارت اهل کتاب را ثابت ندانسته و روایات دال بر نجاست را ناتمام می‌دانند و در نهایت این روایات را حمل بر کراهت می‌کنند. آیت‌الله خویی با این که ادله طهارت را مقدم می‌داند، ولی قائل به احتیاط شده است.

کلید واژه‌ها: طهارت، نجاست، اهل کتاب.

 

مقدمه

پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری امام خمینی& توجه و گرایش به آموزه‌های اسلامی بیش از هر زمان دیگری بوده است؛ چرا که دین مبین اسلام دریایی از معارف و رهنمودها را در جهات مختلف زندگی بشر، در همه عصرها بیان کرده است.

از جمله این آموزه‌ها نحوه ارتباط مسلمانان با افراد سایر ادیان و اهل کتاب است؛ چرا که امروزه روابط مسلمانان با اهل کتاب در کشورهای مختلف از جمله ایران اسلامی و از طرفی ضرورت ارتباط‌های اجتماعی با جوامع بشری و حضور دانشجویان، تجار و گردشگران مسلمان در کشورهای مختلف دنیا، بخشی از روابط مسلمان با افراد سایر ادیان را تشکیل می‌دهد.

فقهای عظام با توجه به متون دینی برای رفع مشکل این ارتباط زحماتی را متحمل شده‌اند. در اینجا نظر چهار تن از فقها ـ که هر کدام ستاره‌ای درخشان در عرصه فقه و فقاهت بوده‌اند ـ مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

طرح مسئله

طهارت و نجاست اهل کتاب از جمله مسائلی است که همواره مورد توجه فقها بوده است؛ چرا که بخشی از مسلمانان در کشورهای مختلف در زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی خود ناگزیر از رابطه با اهل کتاب بوده‌اند و این ارتباط همیشه این سؤال را پیش روی مسلمانان قرار می‌داد که آیا آنها طاهرند یا نه و در ارتباط با آنها چگونه باید عمل کنند؟ از آنجا که پاسخ به این سؤال اختلافی است، ما نظر چهار تن از فقها را که نظر آنها معمولاً در مجامع علمی طرح و مورد عنایت می‌باشد، در این مقاله بررسی می‌کنیم.

مفهوم شناسی

1. مفهوم طهارت

الف) طهارت در لغت

طهارت از ریشه «طُهر» به معنای پاکی، پاکیزگی و نظافت است و بر دو قسم است: طهارت جسم و طهارت نفس (راغب، 1382: 525).

ب) طهارت در اصطلاح

فقها طهارت را این چنین تعریف کرده‌اند:

قد کثر استعمالها فی الفقه فی طهارة الجسم عن القذارات الشرعیة و النفس عن الأحداث؛ طهارت در فقه اکثرا به معنای طهارت جسم از نجاسات شرعی و طهارت نفس از حدث [از طریق وضو، غسل و تیمم] می‌باشد (مشکینی، بی‌تا: 358).

2. مفهوم نجاست

الف) نجاست در لغت

کلمه «نجس» به فتح جیم، مصدر و نجاست، اسم مصدر است. و اما وصف آن (صفت مشبهه) «نجس» به کسر جیم است. البته بعضی گفته‌اند: نجس ـ به فتح نون و جیم ـ هم به معنای وصف و صفت مشبهه می‌آید (طریحی، 1378: 4/ 272).

از دیدگاه اصحاب لغت کلمه «نجس» در معانی کثیفی، ضد طهارت، به کار رفته است (همان).

ب) نجاست در اصطلاح

فقها نجاست را این چنین تعریف کرده‌اند:

فالنجس فی اصطلاح الشرع و الفقه عبارة عن اعیان خاصة محکومة علیها بالنجاسة قد رتب علیها فی الشریعة؛ نجس در اصطلاح شرع و فقه عبارت است از أشیائی که حکم به نجاست آنها شده است و در شریعت اسلامی احکام خاصی از حکم تکلیفی و حکم وضعی بر آنها مرتب شده است (مشکینی، مصطلحات الفقه، 530).

3. مفهوم اهل کتاب

الف) اهل کتاب در لغت

راغب اصفهانی می‌گوید: «أهل الرجل» در اصل کسانی‌اند که با او در یک خانه زندگی می‌کنند، بعد به طور مجاز به کسانی که او و آنها را در یک نسب جمع می‌کند اهل‌بیت آن مرد گفته‌اند (راغب، 1382: 97).

بنابر استعمال قرآن مجید و گفته اهل لغت، اهل در صورتی استعمال می‌شود که میان یک عده افراد، پیوند جامعی بوده باشد مثل پدر، شهر، کتاب و علم و میان آن جامع و افراد، انسی لازم است و کلمه «اهل» به آن جامع اضافه می‌شود، مثل أهل الکتاب (قریشی، 1354: 1/ 135).

کَتب و کِتاب و کتابه یعنی نوشتن. بعضی «کتابة» را اسم می‌دانند. این لفظ در اصل به معنای جمع است «کتبتُ القِربَةَالقِربَةَ؛ یعنی مشک را دوختم» که همان جمع کردن دو چیز به وسیله دوختن است و در متعارف نوشتن را کتابت گویند؛ زیرا بعضی از حروف با بعضی دیگر جمع می‌شوند. گاهی به کلام، کتاب گفته می‌شود؛ چون حروف در تلفظ به هم منضم و با هم جمع می‌شوند. به همین جهت به کلام خدا با آن که نوشته نشده بود کتاب اطلاق شده است (راغب، 1382: 799).

ب) اهل کتاب در اصطلاح

اصطلاح اهل کتاب، دینی بوده و از قرآن کریم اخذ شده است. این اصطلاح 31 بار در قرآن به کار رفته و در اغلب موارد در مقابل مشرکان ذکر شده است.

صاحب جواهر در معنای «اهل کتاب» فرموده است:

مقصود از اهل کتاب کسانی هستند که حقیقتاً کتاب الهی داشته باشند و آن یهود و نصاری هستند و کسانی که برای آنها شبه کتابی بودن است مجوس هستند (نجفی، 1981: 21/ 228).

مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرموده است:

مقصود از اهل کتاب هر کسی که اعتقاد به یکی از ادیان الهی داشته باشد و خود را از پیروان پیامبری از پیامبران الهی بداند و یکی از کتاب‌های الهی را که بر انبیاء نازل شده داشته باشند؛ مانند: یهود، نصاری و زرتشتی و همچنین صابئین که بر اساس تحقیقات ما از اهل کتاب هستند و حکم آنها را دارند (خامنه‌ای، 1381: 63).

قائلان به طهارت اهل کتاب از أعلام چهارگانه

1. آیت‌الله سید محسن حکیم&

ایشان با اعلام صریح طهارت اهل کتاب، راه‌گشای فتوای طهارت آنها برای متأخران بوده است. وی در پاسخ استفتایی، در همین باره فتوای معروف خویش را صادر کرده است:

الکتابی طاهر اذا کان طاهراً من النجاسات التی یساورها، کالبول و المنی و الدم و الخمر و غیرها. فاذا کان طاهراً من النجاسات، کان سؤره طاهراً و یجوز أکل طعامه و شرابه؛ شخص کتابی پاک است، در صورتی که از نجاساتی که درباره آنهاست، از قبیل ادرار، منی، خون، شراب و مانند آن پاکیزه باشد. پس هرگاه از این نجاسات پاک بود، نیم‌خورده وی پاک است و خوردن غذا و نوشیدنی‌های او جایز است (جناتی، 1406: 22).

2. آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی

ایشان تمام دلایل قائلان به نجاست اهل کتاب را ناتمام دانسته و می‌فرماید:

شیعیان در طول دوران حیات ائمه^ به طور ارتکازی در اذهانشان به طهارت ذاتی اهل کتاب اعتقاد داشته‌اند و از همین رو گاهی دربارۀ نجاست عرضی آنها سؤالاتی از ائمه^ می‌کردند (خویی، 1426: 3 / 51).

با این همه، ایشان به موجب شهرت فتوای نجاست در بین قدما و متأخران، پرهیز از اهل کتاب را احتیاط واجب می‌دانند (خویی، 1384: 3 / 96).

آیت‌الله محمد ابراهیم جناتی می‌‌نویسد:

در خدمت مرحوم آیت‌الله خویی عرض کردم: اگر روایات طهارت اهل کتاب را صحیح می‌دانید و دلائل قائلان به نجاست نزد شما ناتمام است، نباید طبق روایات فتوای صریح به طهارت دهید؛ زیرا طبق مبنای شما اعراض مشهور از حدیث صحیح موجب ضعف و بی‌اعتباری آن نمی‌گردد. ایشان پاسخ دادند: گرچه این سخن صحیح است، امّا مخالفت کردن با مشهور در مقام فتوا مشکل است (جناتی، 1406: 27).

3. امام خمینی

ایشان اگرچه فتوا به نجاست اهل کتاب داده‌ است، ولی پس از مخدوش دانستن روایات دال بر نجاست، احادیث دال بر طهارت را قوی شمرده و می‌نویسد:

آنچه از اخبار نجاست به دست می‌آید این است که ما هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای بر نجاست اهل کتاب پیدا نکردیم بلکه مقتضای اصل، طهارتِ اهل کتاب است، بلکه از همه بالاتر این است که ادله، دلالت بر طهارت اهل کتاب می‌کنند (خمینی، 1379: 3/ 415).

سپس در ادامه می‌فرماید:

پس مسئله در این حد آنچنان واضح است که سزاوار نیست اشتباه کردن از کسانی که ادنی آشنایی در این فن ملکه اجتهاد داشته باشد، چه رسد به اکابرین فن و استوانه‌های فقه و اجتهاد (همان).

ادّله قائلان به طهارت اهل کتاب

الف) آیه شریفه از سوره مائده

مهم‌ترین دلیل این قائلان، آیه پنجم سوره مائده است که در آن طعام اهل کتاب حلال دانسته شده است:

الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ طَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ حِلٌّ لَّکمُ وَ طَعَامُکُمْ حِلٌّ لهُّمْ؛ امروز هرچه پاکیزه است بر شما حلال شد و طعام اهل کتاب برای شما و طعام شما برای آنان حلال است (مائده: 5).

از آنجا که لفظ «طعام» شامل غذاهای پخته شده هم می‌شود، این آیه بر حلال بودن غذاهای پخته شده به دست اهل کتاب برای مؤمنان دلالت می‌کند. حال اگر بدن آنها ذاتاً نجس شرعی باشد، غذاهای پخته شده آنان نیز نجس و خوردن آن حرام می‌باشد. پس لازمه حلال شمردن غذاهای پخته شده اهل کتاب برای مسلمانان، پاک دانستن غذاها، ظرف‌ها، دست‌ها و بدن آنان است، وگرنه تشریع حلیت طعام اهل کتاب برای اهل ایمان، بی‌فایده خواهد بود؛ زیرا از ظاهر آیه استفاده می‌شود که غرض از این تشریع، بهره‌مندی مسلمانان از غذاهای اهل کتاب و تسهیل امر بر مسلمانان به سبب معاشرت با یهودیان و مسیحیان و نیز ممتاز دانستن پیروان ادیان آسمانی، در مقابل مشرکان و بت‌پرستان است (زمانی، 1387: 279).

ب) روایات

یکم. صحیحه عیص بن قاسم

قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ عَنْ مُؤَاکَلَةِ الْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ وَ الْمَجُوسِیِّ فَقَالَ: إِذَا کَانَ مِنْ طَعَامِکَ وَ تَوَضَّأَ، فَلَا بَأْسَ؛ عیص بن قاسم می‌گوید: از امام صادق× حکم هم‌غذایی با یهود و مجوس را پرسیدم، حضرت فرمود: اگر از غذای خودت باشد و او دستش را بشوید، عیبی ندارد (حرعاملی، 1412: 16/ 383).

اجازه امام× برای هم‌غذا شدن با اهل کتاب کاشف از طهارت ذاتی آنهاست؛ زیرا دستور شستن دست‌ها برای تطهیر می‌باشد و إلا این دستور با نجاست ذاتی تنافی دارد (خمینی، 1379: 3/ 408؛ خویی، 1426: 3/ 45).

آیت‌الله حکیم دلالت این صحیحه را این گونه مخدوش کرده است:

آنچه در این حدیث تجویز شده، هم‌غذایی است نه هم‌کاسه‌ای! و جواز هم‌غذایی و هم‌سفره‌ای بر طهارت وی دلالت ندارد. علاوه بر این که ممکن است غرض از شستن دست‌های کتابی تطهیر نباشد، بلکه مراعات آداب غذا خوردن باشد (حکیم، 1384: 1/ 371).

ولی کلام ایشان ضعیف است؛ زیرا اولاً: تصور نمی‌شود که کسی با فرد نجس‌العین هم‌غذا بشود و از نجاست بدن، ظرف، کاسه و لیوان او هیچ به وی سرایت نکند. ثانیاً: وقتی کسی نجس‌العین است، شستن دست‌هایش به عنوان رعایت آداب خوردن غذا نجاستش را گسترش و سرایت خواهد داد (زمانی، 1387: 229).

دوم. صحیحه اسماعیل بن جابر

إِسْمَاعِیل بْن جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ×: مَا تَقُولُ فِی طَعَامِ أَهْلِ الْکِتَابِ؟ فَقَالَ: لَا تَأْکُلْهُ ثُمَّ سَکَتَ هُنَیْئَةً، ثُمَّ قَالَ: لَا تَأْکُلْهُ ثُمَّ سَکَتَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قَالَ: لَا تَأْکُلْهُ وَ لَا تَتْرُکْهُ تَقُولُ: إِنَّهُ حَرَامٌ وَ لَکِنْ تَتْرُکُهُ تَتَنَزَّهُ عَنْهُ، إِنَّ فِی آنِیَتِهِمُ الْخَمْرَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیر؛ اسماعیل فرزند جابر می‌گوید: به امام صادق× عرض کردم: نظرتان دربارۀ غذای اهل کتاب چیست؟ فرمود: نخور. آنگاه حضرت اندکی ساکت شد و فرمود: نخور. بار دیگر پس از سکوت فرمود: نخور، البته آن را ترک مکن به این عنوان که بگویی حرام است، اما برای منزه و پاکیزگی، غذای ایشان را ترک کن؛ چرا که ظرف‌های آنان آلوده به شراب و گوشت خوک است (همان، 385).

این خبر صریح است در این که هم‌غذا شدن با اهل کتاب تنزیهی است و حرام نیست. لذا روایت به صراحت بر طهارت اهل کتاب دلالت می‌کند. با این وجود ناگزیر از ظاهر روایات دال بر نجاست به سبب صراحت روایات دال بر طهارت، دست برداشت؛ همان‌طوری که عادت فقها در تمامی ابواب فقه هنگام تعارض نص و ظاهر است (خویی، 1426: 3/ 48).

آیت‌الله خویی دلالت این خبر بر طهارت اهل کتاب را صریح دانسته و می‌فرماید:

سوم. صحیحه اول ابراهیم بن ابی‌محمود

إبْرَاهِیم بْن أَبِی مَحْمُود قَالَ قُلْتُ لِلرِّضَا×: الْجَارِیَةُ النَّصْرَانِیَّةُ تَخْدُمُکَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهَا نَصْرَانِیَّةٌ: لَا تَتَوَضَّأُ وَ لَا تَغْتَسِلُ مِنْ جَنَابَةٍ؟ قَالَ: لَا بَأْسَ تَغْسِلُ یَدَیْهَا؛ ابراهیم فرزند ابی‌محمد می‌گوید: به امام رضا× عرض کردم: کنیز نصرانی خدمت‌گزار شماست و شما می‌دانید که او نصرانی است، نه وضو می‌گیرد و نه غسل جنابت می‌کند. فرمود: عیبی ندارد، چون دست‌هایش را می‌شوید (حرعاملی، 1412: 2/ 1020).

حال اگر کنیز نصرانی ذاتاً نجس باشد، شستن دست‌های وی اثری جز سرایت نجاست به وسایل زندگی امام نخواهد داشت. پس افاده شستن دست‌ها، نشانه طهارت ذاتی بدن وی است.

آیت‌الله حکیم در نقد این حدیث می‌نویسد:

در این حدیث سؤال از یک حکم کلی نیست بلکه از یک موضوع و فرد خاص بوده و اشاره به کنیز نصرانی در منزل حضرت داشته است. بر این اساس نمی‌توان از این حدیث حکم کلی استخراج کرد؛ زیرا شاید آن مورد خاص، حکم خاصی هم داشته باشد؛ مثلاً کنیزی تحمیل شده از سوی خلیفه بوده و حضرت او را از باب تقیه تحمل کرده است (حکیم، 1384: 1/ 373).

آیت‌الله خویی در پاسخ می‌فرماید:

اولا: اگر قضیه شخصیه و خارجیه هم باشد بر مطلوب دلالت دارد و جمله «تغسل یدیها»، خبریه می‌شود که به این معنا با رفع نجاست عرضی و شست‌وشوی دست، خدمت کنیزی نصرانی اشکال ندارد و از این، حکم کلی استخراج می‌شود.

ثانیاً: احتمال نمی‌رود که این راوی از فعل امام سؤال کند؛ زیرا فعل امام مانند قول امام حجت و معتبر است و این امر از چنین راوی مخفی نیست.

ثالثاً: احتمال این که سؤال از قضیه حقیقیه باشد ظاهرتر است؛ زیرا بین مردم رایج است که برای تصویر مسئله به انواع مختلفی مثال می‌زنند، مثلاً گاهی از خود می‌گوید: «إنّی اُصلّی و أشُکُّ کذا و کذا» و گاهی از مخاطب نقل می‌کند: «اذا صلَّیتَ و شَکَکَتَ کذا و کذا» و گاهی از غایب: «الرجل یفعل کذا ...». این چنین حرف زدن بین مردم رایج است و در این صورت نیز بر مطلوب دلالت دارد؛ زیرا جمله «تغسل یدیها» انشائیه می‌شود، یعنی بر کنیز واجب است قبل از اشتغال به خدمت، دست‌ها را بشوید تا نجاست عرضی از بین برود (خویی، 1426: 3/ 46 ـ 47).

چهارم. صحیحه دوم ابرهیم بن ابی‌محمود

إِبْرَاهِیم بْن أَبِی مَحْمُودٍ قُلْتُ: لِلرِّضَا× الْخَیَّاطُ أَوِ الْقَصَّارُ یَکُونُ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یَبُولُ وَ لَا یَتَوَضَّأُ مَا تَقُولُ فِی عَمَلِهِ؟ قَالَ لَا بَأْسَ؛ ابراهیم فرزند ابی‌محمود می‌گوید: به امام رضا× عرض کردم: نظرتان درباره کار خیاط و رنگرز یهودی یا نصرانی چیست؟ و می‌دانید که بول می‌کند و وضو نمی‌گیرد (استنجا نمی‌کند). فرمود: عیبی ندارد (حرعاملی، 1412: 2/ 1095).

مرحوم آیت‌الله خویی فرموده: ممکن است این روایت ـ نسبت به خیاط ـ به صورتی حمل شود که معلوم نیست دست مرطوب خیاط به لباس رسیده یا نه؟ در این صورت بر طهارت اهل کتاب دلالت نخواهد کرد، ولی نسبت به رنگرز این احتمال جاری نیست؛ زیرا لباس را با دست خود رنگ می‌کند و می‌شوید و امام اجازه داده‌اند، این امر خود بر طهارت ذاتی اهل کتاب دلالت دارد (خویی، 1426: 3/ 46).

پنجم. صحیحه علی بن جعفر

عَلِیّ بْن جَعْفَرٍ عَن أَخَیهُ مُوسَى×: سَأَلَتُهُ الْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ یُدْخِلُ یَدَهُ فِی الْمَاءِ أَ یَتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ؟ قَالَ×: لَا إِلَّا أَنْ یُضْطَرَّ إِلَیْه؛ علی بن جعفر از برادرش امام کاظم× سؤال کرد: اگر یهودی و نصرانی دستش را در آبی فرو برد، آیا می‌توان از آن برای نماز وضو گرفت؟ حضرت فرمود: خیر، مگر آن که چاره‌ای جز آن نباشد (حرعاملی، 1412: 2/ 1020).

آیت‌الله خویی می‌نویسد:

این حدیث دلالت آشکارتری بر طهارت اهل کتاب دارد؛ چرا که مفهوم «اضطرار»، اضطرار طبیعی است یعنی آب دیگری غیر از همین آب در دسترس نیست. بنابراین اگر حضرت در صورت اضطرار طبیعی اجازه وضو گرفتن با این گونه آب را صادر کند، خود دلیلی بر طهارت آن آب است؛ چرا که وضو گرفتن با آب نجس هرگز صحیح نیست و باید به جای وضو تیمم کرد. ولی چون آبی که دست خورده کتابی است نوعی قذرات معنوی دارد، مادامی که دست رسی به آب دیگر باشد، بهتر است از آن اجتناب شود (خویی، 1426: 3/ 43).

ششم. موثقه عمار ساباطی

عَمَّار السَّابَاطِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ هَلْ یَتَوَضَّأُ مِنْ کُوزِ أَوْ إِنَاءِ غَیْرِهِ إِذَا شَرِبَ مِنْهُ عَلَى أَنَّهُ یَهُودِیٌّ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، فَقُلْتُ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ الَّذِی شَرِبَ مِنْهُ؟ قَالَ: نَعَمْ؛ عمار ساباطی می‌گوید: از امام صادق× پرسیدم: آیا مرد می‌تواند از کوزه یا ظرفی که یهودی از آن آشامیده است، وضو بگیرد؟ فرمود: آری. گفتم: از همین آبی که او نوشیده است؟ فرمود: بله (حرعاملی، 1412: 1/ 165).

در این حدیث امام اجازۀ وضو گرفتن از آب نیم‌خورده یهودی را داده است. حال اگر یهودی دارای نجاست ذاتی بلکه عارضی بود، نیم‌خورده او به جهت ملاقات عین نجس، نجس می‌شد و وضو گرفتن با آن صحیح نبود؛ زیرا شرط اساسی در وضو پاک بودن آب وضو است. بنابراین تجویز امام مستلزم حکم به طهارت ذاتی اهل کتاب است (خویی، 1426: 3/ 46).

هفتم. صحیحه عبد الله بن سنان

عَبْد اللَّهِ بْن سِنَانٍ قَالَ: سَأَلَ أَبِی أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× ـ وَ أَنَا حَاضِرٌ ـ إِنِّی أُعِیرُ الذِّمِّیَّ ثَوْبِی وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ یَأْکُلُ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ فَیَرُدُّهُ عَلَیَّ، فَأَغْسِلُهُ قَبْلَ أَنْ أُصَلِّیَ فِیهِ؟ فَقَالَ أَبُوعَبْدِ اللَّهِ×: صَلِّ فِیهِ وَ لَا تَغْسِلْهُ مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ، فَإِنَّکَ أَعَرْتَهُ إِیَّاهُ وَ هُوَ طَاهِرٌ وَ لَمْ تَسْتَیْقِنْ أَنَّهُ نَجَّسَهُ فَلَا بَأْسَ أَنْ تُصَلِّیَ فِیهِ حَتَّى تَسْتَیْقِنَ أَنَّهُ نَجَّسَهُ؛ عبدالله پسر سنان می‌گوید: پدرم از امام صادق× سؤال کرد ـ و من حاضر بودم ـ لباس را به یک ذمّی عاریه می‌دهم و می‌دانم که او شراب و گوشت خوک می‌خورد، سپس لباسم را به من بر می‌گرداند، آیا قبل از آن که در آن نماز بخوانم آن را بشویم؟ امام فرمود: در آن نماز بخوان و به خاطر این لازم نیست بشویی؛ زیرا وقتی لباس را به او عاریه داده بودی پاک بود و یقین نداری که نجس کرده باشد. پس نماز خواندن در آن اشکال ندارد تا آنکه یقین کنی نجس کرده است (حرعاملی، 1412: 2/ 1095).

دلالت این حدیث بر طهارت ذاتی، واضح است؛ زیرا با اینکه لباس به بدن اصابت کرده یا دست مرطوب به آن خورده، حکم به طهارت کرده است. پس معلوم می‌شود که در ذهن سائل فرض طهارت ذاتی وجود داشته است. بنابراین حدیث دال بر طهارت ذاتی اهل کتاب بوده و سؤال از نجاست عرضی است (خویی، 1426: 3/ 51).

هشتم. روایت زکریا بن ابراهیم

زَکَرِیَّا بْن إِبْرَاهِیمَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ× فَقُلْتُ: إِنِّی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ إِنِّی أَسْلَمْتُ وَ بَقِیَ أَهْلِی کُلُّهُمْ عَلَى النَّصْرَانِیَّةِ وَ أَنَا مَعَهُمْ فِی بَیْتٍ وَاحِدٍ، لَمْ أُفَارِقْهُمْ بَعْدُ، فَآکُلُ مِنْ طَعَامِهِمْ؟ فَقَالَ لِی: یَأْکُلُونَ الْخِنْزِیرَ؟ فَقُلْتُ: لَا، وَ لَکِنَّهُمْ یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ، فَقَالَ لِی: کُلْ مَعَهُمْ وَ اشْرَبْ؛ زکریا پسر ابراهیم می‌گوید: خدمت امام صادق رسیدم و گفتم: من اهل کتاب بودم و مسلمان شدم، اما بقیه خانواده‌ام همگی بر نصرانیت باقی هستند. در یک خانه با آنان زندگی می‌کنم و از آنان جدا نشده‌ام، آیا از غذای آنان بخورم؟ حضرت پرسید: آیا آنها گوشت خوک هم می‌خورند؟ گفتم: خیر، ولی شراب می‌نوشند. به من فرمود: با آنان غذا بخور و بیاشام (حرعاملی، 1412: 16/ 385).

اجازه امام به خوردن و آشامیدن با اهل کتاب، دال بر طهارت ذاتی آنهاست و چیزی که مانع از خوردن و آشامیدن با آنها بود مبتلا بودن آنها به نجاست عرضی از جهت خوردن گوشت خوک بود، وگرنه مانعی برای خوردن و آشامیدن با آنها وجود ندارد (خویی، 1426: 3/ 45).

نهم. صحیحه معاویه بن عمار

مُعَاوِیَة بْن عَمَّارٍ، سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× عَنْ الثِّیَابِ السَّابِرِیَّةِ یَعْمَلُهَا الْمَجُوسُ وَ هُمْ أَخْبَاثٌ، وَ هُمْ یَشْرَبُونَ الْخَمْرَ وَ نِسَاؤُهُمْ عَلَى تِلْکَ الْحَالِ، أَلْبَسُهَا وَ لَا أَغْسِلُهَا وَ أُصَلِّی فِیهَا؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ مُعَاوِیَةُ: فَقَطَعْتُ لَهُ قَمِیصاً وَ خِطْتُهُ وَ فَتَلْتُ لَهُ: أَزْرَاراً وَ رِدَاءً مِنَ السَّابِرِیِّ، ثُمَّ بَعَثْتُ بِهَا إِلَیْهِ فِی یَوْمِ جُمُعَةٍ حِینَ ارْتَفَعَ النَّهَارُ، فَکَأَنَّهُ عَرَفَ مَا أُرِیدُ، فَخَرَجَ بِهَا إِلَى؛ معاویه پسر عمار می‌گوید: از امام صادق× حکم لباس سابری ـ که مجوسیان پلید و شراب‌خوار و زنانشان آن را می‌بافند ـ پرسیدم که آیا آن را بدون شستن بپوشم؟ حضرت فرمود: آری. پس من قطعه‌ای از همان پارچه سابری را پیراهن و ردایی ساختم و روز جمعه، ساعتی که آفتاب بالا آمده بود برای آن حضرت هدیه فرستادم، گویا حضرت مقصود مرا متوجه شد و لذا همان لباس را پوشیده، برای نماز جمعه بیرون آمد (حرعاملی، 1412: 2/ 1093)

دلالت این روایت بر طهارت ذاتی مجوس واضح است؛ زیرا فرض نجاست آنها به واسطه جنابت یا خمر ـ با وجود این که مجوس نجس ذاتی‌اند ـ لغو است (خویی، 1426: 3/ 50).

آیت‌الله حکیم اشکال کرده و فرموده است: این روایت در صدد بیان حکم واقعی نیست بلکه حکم ظاهری را بیان می‌کند که وقتی شک دارید که لباس نجس شده یا نه؟ امام می‌فرماید: پاک است. اگر خمر می‌خورند و جنب هستند، از کجا معلوم رطوبت داشته و با خمر یا بدنشان ملاقات کرده است؟ در این صورت امام می‌فرماید: طاهر است. این حکم ظاهری است نه واقعی (حکیم، 1384: 1/ 370 ـ 371).

آیت‌الله خویی در جواب می‌فرماید: از نحوه سؤال معلوم می‌شود که در ذهن سؤال‌کنندگان این بود که اهل کتاب پاک‌اند، لذا سؤال آنها از نجاست عرضی بوده است و امام نیز ذهنیت سؤال‌کننده را تقریر فرموده است، سؤال این است که آنها از نجاسات اجتناب ندارند ـ مثل گوشت خنزیر، بول، منی، و... ـ به خاطر این در معرض نجاست عرضی قرار می‌گیرند. اگر در ذهن راویان طهارت ذاتی اهل کتاب نبود سؤال از نجاست عرضی لغو بود (خویی، 1384: 3/ 93).

نتیجه

علاوه بر آیه شریفه سوره مائده، احادیث دال بر طهارت اهل کتاب به قدری فراوانند که نسبت به دسته مقابل خود، دلالت صریح و ظاهرتری بر حکم دارند (حکیم، 1384: 1/ 374؛ خمینی، 1379: 3/ 415؛ خویی، 1426: 3/ 47).

قائلان به نجاست اهل کتاب از اعلام چهارگانه 

از میان اعلام چهارگانه، مرحوم شیخ مرتضی انصاری قائل به نجاست اهل کتاب است. ایشان می‌فرماید:

الثامن من النجاست الکافر بجمیع أقسامه؛ بالإجماع والأصل فیه قبل ذلک قوله تعالى (إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَس) فالإنصاف أنّ مخالفة ما عدا الإسکافی غیر واضحة کما صرّح به بعض و کم من إجماع سبقه و لحقه، فلاینبغی التأمّل فی القول بالنجاسة؛ هشتم از نجاست کافر به تمام اقسامش است؛ به دلیل اجماع و دلیل در این باره قبل از اجماع، قول خداوند متعال است که همانا مشرکان نجس هستند. پس انصاف این است که مخالفت غیر اسکافی واضح نیست؛ همان‌طوری که بعضی از فقها به این تصریح کرده‌اند، وچه بسا اجماعی که قبل و بعد از آن بوده است، پس تأمّل و فکر کردن در قائل شدن به نجاست شایسته نیست (انصاری، 1415: 5/ 99).

ادّله قول به نجاست اهل کتاب

1. آیات

یکم. آیه 28 سوره توبه

یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنیکُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ حَکیم؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، همانا مشرکان پلید و ناپاک‌اند، پس بعد از امسال نباید به مسجد الحرام نزدیک شوند. و اگر شما از فقر می‌ترسید، پس به زودی خداوند ـ اگر بخواهد ـ از فضلش شما را غنی خواهد ساخت. همانا خداوند دانا وحکیم است (توبه: 28).

خداوند متعال در این آیۀ شریفه مشرکان را نجس دانسته است. نجس به معنای «اصطلاح شرعی» است. این آیه حتی دلالت بر شدت نجاست آنها دارد؛ زیرا چنانچه به جای وصف، مصدر به کار برده شود، دلالت بر تأکید وصف دارد؛ مثلا «زیدٌ عدل» بجای زیدٌ عادلٌ. همچنین خداوند بر نجاست مشرکان تفریع کرده و حکم به عدم جواز دخول در مسجد الحرام داده است. بنابراین مشرکان نجس هستند (انصاری، 1415، 5/ 100).

مدلول این آیه نظر همۀ قائلان به نجاست اهل کتاب نیست. عده‌ای از فقیهان معتقدند: هرچند آیه شریفه بر نجاست اصطلاحی و فقهی مشرکان دلالت داشته باشد، اما به مشرکان عرب و بت‌پرستان اختصاص دارد و حتی شامل فرقه‌های مشرک و اهل کتاب نمی‌شود. آیات عظام خمینی، انصاری، خویی و حکیم می‌نویسند:

انصاف این است که آیۀ شریفه دلالت بر نجاست مشرکان ندارد، تا چه رسد بر نجاست اهل کتاب (حکیم، 1384: 1/ 367؛ خمینی، 1379: 3/ 402؛ خویی، 1426: 3/ 39؛ انصاری، 1415: 5/ 101).

این فقها دلائل زیر را بر مدعای خود، اقامه کرده‌اند:

الف) انصراف لفظ «مشرک» به «بت‌پرستان»

آیت‌الله حکیم می‌نویسد:

نسبت دادن شرک به اهل کتاب در قرآن، نحوه‌ای مجاز در اسناد است؛ نه این که شرک حقیقی به آنها نسبت داده شده باشد؛ زیرا شرک حقیقی که در آیه مراد است، در فرهنگ آیات قرآنی و روایات و متشرعه و عرف، شامل اهل کتاب نمی‌شود (حکیم، 1384: 1/ 367).

شیخ انصاری می‌نویسد:

انصاف آن است که ظاهر مقصود از مشرکان در این آیه، همان کسانی هستند که مخاطب آیه شریفه بوده و مؤمنان آن زمان آنها را به عنوان مشرک می‌شناختند (انصاری، 1415: 5/ 101).

ب) تفاوت احکام مشرک و اهل کتاب در قرآن

آیت‌الله خویی می‌فرماید:

با بررسی آیات قرآن کریم و تفاوت احکام اهل کتاب و مشرکان در قرآن کریم، به این نتیجه می‌رسیم که مشرکان در قرآن، غیر از اهل کتاب است (خویی، 1426: 3/ 39).

ج) اجمال آیه

برخی از فقها مثل حضرت امام خمینی، دلالت این آیه بر اهل کتاب را مجمل دانسته و می‌نویسد:

اگر دو دلیل پیشین قانع‌کننده نباشد و دلیلی بر اختصاص لفظ «مشرکین» بر قریش و بت‌پرستان در دست نباشد، آیه شریفه مجمل خواهد بود؛ زیرا همان طور که ممکن است مقصود از «مشرکین» همه انواع مشرکان حتی اهل کتاب باشد، این احتمال نیز وجود دارد که مقصود فقط بت‌پرستان و مشرکان قریش باشد. بدیهی است در صورتی که لفظی در قرآن دارای دو احتمال باشد و هیچ یک از آن دو قطعی نباشد «مجمل» خواهد بود (خمینی، 1379: 3/ 400).

دوم. آیه 125 سوره انعام

فَمَن یُرِدِ اللَّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشرَحْ صَدْرَهُ لِلإسْلاَمِ وَ مَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فىِ السَّمَاءِ کَذَالِکَ یجَعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُون (انعام: 125)؛پس هرکه خدا هدایت او را خواهد، دلش را به نور اسلام روشن و گشاده گرداند و هر که را خواهد گمراه سازد و به حال خود واگذارد، دل او را از پذیرفتن ایمان تنگ و سخت کند، گویی که می‌خواهد از زمین بر فراز آسمان بالا رود. این چنین خداوند پلیدی را بر کسانی که نمی‌گروند قرار می‌دهد.

در این آیه شریفه خداوند متعال اشخاص غیر مؤمن را «رجس» دانسته است و با این ادعا که «رجس» در لسان قرآن کریم به معنای نجاست شرعی است، مشخص می‌گردد که کفار (مشرکان و غیر مؤمنان) نجس هستند.

حضرت امام خمینی درباره معنای «رجس» می‌نویسد:

شیخ طوسی در کتاب تهذیب و طبرسی در مجمع البیان معنای رجس را «نجس» می‌دانند. ظاهراً مقصودشان این است که علما اتفاق نظر دارند که معنا و مقصود از رجس در این آیۀ شریفه نجاست است (خمینی، 1379: 3/ 405).

ولی در ادامه می‌فرماید: استدلال به این آیه مشکل است؛ زیرا کلمۀ «رجس» مشترک بین معانی کفر، گناه، بدبختی دنیایی، عذاب اخروی، دور بودن از رحمت خدا، مکروه و ناپسند و زشت و لعنت است و وقتی یک کلمه مشترک و مردّد بین چند معنا شد استدلال به آن صحیح نیست (همان: 404).

در رد اتفاق ادعا شده نیز می‌نویسد: شاید منشأ این ادعا، اتفاق نظر علما بر نجاست کفار باشد؛ چون مفسران کلمۀ «رجس» را به معنای «نجس» تفسیر نکرده‌اند و حتی مجمع البیان که بنای آن نقل اقوال است، نه خود احتمال این تفسیر را داده و نه آن را از احدی نقل کرده است (همان:405).

2. روایات

یکم. صحیحه اول محمد بن مسلم

محمدُ بنُ مسلمٍ قال: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَنْ آنِیَةِ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ الْمَجُوسِ فَقَالَ: لَا تَأْکُلُوا فِی آنِیَتِهِمْ وَ لَا مِنْ طَعَامِهِمُ، الَّذِی یَطْبُخُونَ وَ لَا فِی آنِیَتِهِمُ الَّتِی یَشْرَبُونَ فِیهَا الْخَمْرَ؛ محمد پسر مسلم می‌گوید: از امام باقر× در مورد استفاده از ظرف‌های أهل ذمه و مجوسیان پرسیدم، حضرت فرمود: از ظرف‌های آنان مخورید، و نیز از غذایی که آنان می‌پزند و هم چنین از ظرف‌هایی که در آنها خمر می‌نوشند، استفاده نکنید (حرعاملی، 1412: 2/ 1018).

صدر جواب امام استفاده از ظروف أهل ذمه و مجوس را به طور مطلق منع کرده است؛ گرچه به نجاسات دیگر مثل خمر، گوشت خوک و مردار آلوده نشده باشد. در وسط جواب، امام فقط خوردن غذاهایی را نهی نموده‌ است که دست‌پخت اهل کتاب باشد؛ چرا که در این صورت غذا با دست آنها تماس پیدا می‌کند. این نحوه از جواب دال برنجاست اهل کتاب است.

 آیت‌الله خویی دربارۀ این حدیث می‌فرماید:

دلالت این روایت بر طهارت اهل کتاب آشکارتر است از دلالت آن بر نجاست آنها؛ زیرا وقتی در پاسخ سؤال‌کننده فقط ظرف‌های آلوده به شراب اهل کتاب را نجس می‌شمرد، مفهومش پاک دانستن ظرف‌های دیگر اهل کتاب و دست‌ها و بدن آنان است (خویی، 1426: 3/ 41).

دوم. صیحه دوم محمد بن مسلم

مُحَمَّد بْن مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ× فِی رَجُلٍ صَافَحَ رَجُلًا مَجُوسِیّاً فَقَالَ: یَغْسِلُ یَدَهُ وَ لَا یَتَوَضَّأُ؛ محمد پسر مسلم دربارۀ مردی که با مجوسی مصافحه کرده است از امام باقر نقل می‌کند که فرمود: دستش را بشوید ولی وضو لازم نیست (حرعاملی، 1412: 2/ 1018).

شستن دست به دلیل مصافحه با مجوس دلیل ندارد، مگر عدم طهارت مجوسی. مفاد روایت این می‌شود که مصافحه بـا مجوسی موجب نجاست دست می‌شود، ولی موجب نقض وضو نمی‌شود (خویی، 1426: 3/ 42).

آیت‌الله خویی در ردّ این حدیث می‌فرماید:

باید حدیث را به صورتی حمل کرد که دست مسلمان یا مجوسی رطوبت داشته باشد؛ چون شیء طاهر اگر خشک باشد و با عین نجسی که خشک است برخورد نماید موجب نجاست شیء طاهر نمی‌شود و حمل کردن روایت به صورت مرطوب بودن، حمل بر فرد نادر است؛ چون معمولاً با دست خشک مصافحه می‌کنند (همان).

حضرت امام خمینی در رد استدلال به این حدیث می‌نویسد:

اگر بقیه روایات این باب را ملاحظه کنیم در می‌یابیم که مصافحه با ذمّی فی نفسه مرجوح و مکروه است و شستن پس از مصافحه به علت اظهار تنفر و انزجار و ترک محبت است؛ چه دست مرطوب باشد یا خشک (خمینی، 1379: 3/ 409).

سوم. حسنه سعید أعرج

سعید الأعرج قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سُؤْرِ الْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ. فَقَالَ: لاَ؛ سعید اعرج می‌گوید: از امام صادق× حکم استفاده از نیم‌خورده یهودی و نصرانی را پرسیدم، حضرت فرمود: خیر (استفاده نکن) (حرعاملی، 1412: 1/ 165).

ظاهر از این روایت به قرینه حکم «لا» که ظهور در حرمت دارد به این است که حکم به ارتکاز عموم مردم ملازم با عدم طهارت است؛ زیرا ارتکاز عام از عدم جواز استعمال به خاطر نجاست است.

امام خمینی می‌فرماید: در استدلال به این روایت دو اشکال است:

اولاً: این ارتکاز عرفی با ارتکاز عقلایی که نهی از نیم‌خورده یا نهی از استعمال نجاست است، ممنوع می‌باشد و ثابت نیست؛ زیرا اینجا احتمال عقلایی دیگر نیز وجود دارد و آن ممنوعیت نهی از سؤر کافر و یهودی است، به دلیل این که دشمن خداوند هستند. لذا از همین جهت از معامله، مصافحه، خوابیدن در یک رختِ خواب و غیره، نهی نفسی شده است تا مسلمان‌ها از آنها اجتناب کنند و از آنها نفرت داشته باشند.

ثانیاً: احتمال ارشادی بودن تحریم با احتمال تحریم تکلیفی بودن مساوی است. لذا روایت از این حیث مجمل می‌شود (خمینی، 1379: 3/ 412).

چهارم. حسنه عبد الله بن یحیی

قالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× عَنْ قَوْمٍ مُسْلِمِینَ یَأْکُلُونَ وَ حَضَرَهُمْ مَجُوسِیٌّ، أَ یَدْعُونَهُ إِلَى طَعَامِهِمْ؟ فَقَالَ: أَمَّا أَنَا، فَلاَ أُؤَاکِلُ الْمَجُوسِیَّ وَ أَکْرَهُ أَنْ أُحَرِّمَ عَلَیْکُمْ شَیْئاً تَصْنَعُونَهُ فِی بِلاَدِکُمْ؛ یحیی کاهلی نقل می‌کند: از امام صادق× پرسیدم اگر گروهی از مسلمانان مشغول غذا خوردن باشند و فردی مجوسی بر سفره آنان حاضر شود، آیا او را به سفره خویش دعوت کنند؟ حضرت فرمود: من خود با مجوسی هم‌غذا نمی‌شوم. اما دوست ندارم آنچه را شما در شهرهایتان انجام می‌دهید بر شما حرام کنم (حر عاملی، 1412: 16/ 383).

منشأ سؤال در حدیث شک در طهارت و نجاست ذاتی بدن مجوسی است و امام به صراحت نهی نکرده است، اما همین که فرموده‌: من با آنها هم غذا نمی‌شوم، بر حرمت هم‌غذایی و نجس بودن غذا و دست و بدن مجوسی دلالت می‌کند. ولی چون حضرت، مصلحت آن افراد را در شهرهایشان در تقیّه دیده‌اند ـ چرا که اهل سنت اغلب قائل به طهارت اهل کتاب‌اند ـ روش تقیّه‌ای را برای آنها جایز دانسته و دوست نداشته با تحریم آن، موجب مشکلاتی برای شیعیان شود (زمانی، 1387: 265).

این حسنه اثبات مدعا نمی‌کند؛ زیرا جمله «من هم‌غذا نمی‌شوم» هیچ دلالتی بر حرمت هم‌غذایی یا نجاست غذا و دست‌ها و بدن آنها ندارد؛ چرا که شاید حضرت برای علوّ مقام امامت، از هم‌کاسه شدن با کافران کراهت داشته است (خویی، 1426: 3/ 41).

پنجم. روایت ابی‌بصیر

أَبو بَصِیرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا فِی مُصَافَحَةِ الْمُسْلِمِ الْیَهُودِیَّ وَ النَّصْرَانِیَّ: قَالَ: مِنْ وَرَاءِ الثَّوْبِ فَإِنْ صَافَحَکَ بِیَدِهِ فَاغْسِلْ یَدَکَ؛ ابی‌بصیر از امام باقر یا امام صادق‘ دربارۀ مصافحۀ مسلمان با یهودی و نصرانی نقل کرده است که فرمود: از پشت لباس مصافحه کنید، اما اگر او با دستش بدون لباس مصافحه کردی، دستت را بشوی (حرعاملی، 1412: 2/ 1019).

دلالت حدیث واضح است؛ چون امام می‌فرماید: اگر مصافحه با یهودی و نصرانی بدون حائل بود و دستت به دست او خورد، نجس می‌شود و باید شسته شود.

آیت‌الله خویی فرموده است: ناچاریم متن این حدیث را به یکی از دو راه توجیه و بر خلاف ظاهر حمل کنیم:

الف) حمل حدیث به صورت مرطوب بودن دست؛

ب) حمل «امر به شست‌وشو» بر استحباب تنزه از قذارت و پلیدی معنوی.

وجه دوم به علت موافقت با حدیث «خالد قلانسی» رجحان دارد. لذا این حدیث بر نجاست ذاتی بدن اهل کتاب دلالت نخواهد داشت (خویی، 1426: 3/ 42).

ششم. صحیحه اول علی بن جعفر

عَلِی بْن جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ مُؤَاکَلَةِ الْمَجُوسِیِّ فِی قَصْعَةٍ وَاحِدَةٍ وَ أَرْقُدَ مَعَهُ عَلَى فِرَاشٍ وَاحِدٍ وَ أُصَافِحَهُ؟ قَالَ: لا؛ علی بن جعفر می‌گوید: از برادرم امام موسی کاظم× پرسیدم: آیا با مجوسی در یک کاسه هم‌غذا بشوم و در یک رختخواب بخوابم و با او مصافحه کنم؟ فرمود: خیر (حرعاملی، 1412: 2/ 1019).

«لا» در جواب امام نهی است و نهی، ظهور در حرمت دارد و حرمت در این جا ملازم با عدم طهارت مجوسی دارد و عدم جواز هم‌غذایی با مجوسی در یک ظرف و منع هم‌خوابی با او در یک رختخواب و اجتناب از مصافحه، کاشف از نجاست مجوسی است.

آیت‌الله خویی در رد این روایت می‌فرماید:

اولاً: رطوبت در روایت فرض نشده است و سخن از غسل هم نیست تا قرینه بر نجاست باشد.

ثانیاً: اگر مصافحه و رختخواب را حمل بر رطوبت کنیم، حمل بر فرد نادر است؛ زیرا رختخواب و دست معمولاً خشک است.

ثالثاً: فقط هم‌خوابی در یک رختخواب و مصافحه، لباس مسلمان را نجس نمی‌کند؛ زیرا اگر دست و رختخواب خشک باشد هیچ‌کدام از آنها نجس نمی‌شود بلکه مطلق هم‌کاسه‌ای نیز موجب نجاست نمی‌شود؛ زیرا چیزی که موجب نجاست می‌شود مرطوب بودن دست مجوسی با مرطوب بودن غذا است، ولی اگر غذا خشک باشد، موجب نجاست نمی‌شود. پس نهی در روایت را حمل بر کراهت و تنزه می‌کنیم تا مسلمین با آنها مخالطه نکنند (خویی، 1426: 3/ 43).

هفتم. روایت علی بن جعفر

عَلِی بن جَعفَر عَن أَخِیهِ × سَأَلَهُ عَنِ الْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ یُدْخِلُ یَدَهُ فِی الْمَاءِ أَ یَتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ؟ قَالَ: لَا، إِلَّا أَنْ یُضْطَرَّ إِلَیْهِ؛ علی بن جعفر از برادرش امام کاظم× سؤال کرد: اگر یهودی و نصرانی دستش را در آبی فرو برد، آیا می‌توان از آن آب برای نماز وضو گرفت؟ حضرت فرمود: خیر، مگر آن که چاره‌ای جز آن نباشد (حرعاملی، 1412: 2/ 1020).

نهی امام از وضو با آبی که دست کتابی به آن خورده، شاهدی بر نجاست دست اهل کتاب است.

آیت‌الله خویی در رد این حدیث می‌فرماید: این حدیث دلالت آشکارتری بر طهارت اهل کتاب دارد؛ چرا که مفهوم «اضطرار»، اضطرار طبیعی است؛ یعنی آب دیگری جز همان آب در دسترس نداشته باشد. بنابراین اجازه حضرت در صورت اضطرار طبیعی برای وضو گرفتن با این‌گونه آب، دلیلی بر طهارت آن آب است؛ چرا که وضو گرفتن با آب نجس هرگز صحیح نیست. آری چون این گونه آب (دست خورده کتابی) دارای نوعی قذارت معنوی است، مادام که دست‌رسی به آب دیگری باشد، بهتر است از آن اجتناب شود (خویی، 1426: 3/ 47).

هشتم. روایت خالد قلانسی

خالد قلانسی قُلتُ لِاَبِی عَبدِالله×: أَلْقَى الذِّمِّیَ فَیُصَافِحُنِی؟ قَالَ: امْسَحْهَا بِالتُّرَابِ وَ بِالْحَائِطِ قُلْتُ: فَالنَّاصِبَ؟ قَالَ؟ اغْسِلْهَا؛ خالد نقل می‌کند: به امام صادق× گفتم: من در ملاقات با فردی ذمی که با من مصافحه می‌کند، چه کنم؟ فرمود: دستت را به خاک و دیوار بکش. گفتم: اگر شخصی ناصبی و دشمن اهل بیت با من مصافحه کرد، چه کنم؟ فرمود: دستت را بشوی (حرعاملی، 1412: 2/ 1019).

در این حدیث امام فرموده است: در صورت مصافحه با ذمی، دست به خاک یا دیوار مالیده شود، این امر دلالت بر نجس بودن دست سائل می‌کند که باید شسته شود.

 این حدیث از حیث سند ضعیف است؛ چون در سند روایت «علی ابن معمر» است که در کتب رجال توثیق ندارد (خویی، 1413: 13/ 197).

نهم. مرسله وشاء

الْوَشَّاء عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ× أَنَّهُ کَرِهَ سُؤْرَ وَلَدِ الزِّنَا وَ سُؤْرَ الْیَهُودِیِّ وَ النَّصْرَانِیِّ وَ الْمُشْرِکِ وَ کُلِّ مَا خَالَفَ الْإِسْلَامَ وَ کَانَ أَشَدُّ ذَلِکَ عِنْدَهُ سُؤْرَ النَّاصِب؛ امام صادق× از نیم‌خورده زنازاده، یهودی، نصرانی و مشرک و هر کسی که مخالف اسلام بود، کراهت داشت و بدترین چیز نزد ایشان نیم‌خورده ناصب بود (حرعاملی، 1412: 1/ 165).

کراهت داشتن در لسان ائمه یعنی حرمت، و کراهت به معنای فقهی رایج فعلی در زمان ائمه باب نبوده است. لذا از این حدیث می‌توان استفاده کرد که سؤر یهودی و نصرانی حرام است، و وجه حرمت، نجاست آنها است.

امام خمینی دربارۀ این مرسله می‌فرماید:

قرار گرفتن «نیم‌خوردۀ زنازاده» در ردیف نیم‌خوردۀ یهودی و نصرانی و شدیدتر بودن کراهت در یک نوع از سؤرها، شاهدی بر عدم ارادۀ نجاست فقهی است. بلکه مقصود قذارت و تنفر معنوی است (خمینی، 1379: 3/ 411).

3. اجماع

مهم‌ترین دلیل قائلان به نجاست اهل کتاب، پس از قرآن، اجماع فقهای شیعه بر نجاست اهل کتاب است. حتی امام خمینی و آیت‌الله خویی که همۀ ادله نجاست را مردود و علی القاعده باید به طهارت کتابی فتوا می‌دادند، به موجب شبهه اجماع در این باره فتوایی نداده‌اند و حکم به احتیاط وجوبی داده‌اند (حکیم، 1384: 1/ 367؛ خمینی، 1379: 3/ 394؛ خویی، 1426: 3/ 37؛ انصاری، 1415: 5/ 99).

در رد اجماع، وجود فتوای ده‌ها نفر از فقها به طهارت اهل کتاب است و از طرفی این اجماع، مدرکی است.

نتیجه بحث قائلان به نجاست اهل کتاب

بنابراین از بررسی ادله این گروه معلوم شد که دلالت ادله بر نجاست اهل کتاب ناتمام است. بر فرض چنین نباشد در مقابل، ادله فراوان دال بر طهارت اهل کتاب وجود دارد که با هم در تعارض هستند.

نتیجه

در جوامع روایی دربارۀ طهارت و نجاست اهل کتاب دو دسته آیات و روایات وجود دارد:

الف) آیات و روایاتی که بر طهارت اهل کتاب دلالت می‌کنند.

ب) آیات و روایات و اجماعی که به ظاهر بر نجاست اهل کتاب دلالت می‌کنند.

پس از بررسی و ارزیابی این دو دسته، روشن شد که ادلّۀ دال بر نجاست اهل کتاب ناتمام و ادلّه دال بر طهارت اهل کتاب تام است. پس بین این دو دسته، تعارضی در کار نیست و اهل کتاب طبق فرمایش حضرات آیات خمینی، خویی و حکیم طاهر می‌باشند و از نظر مرحوم شیخ انصاری نجس‌اند.

در خاتمه بحث به بررسی دو سؤال و جواب می‌پردازیم:

1. با اینکه اکثر اعلام اربعه با توجه به ادله ذکر شده قائل به طهارت هستند، ولی باز هم مسلمانان را ترغیب و تشویق به اجتناب و دوری از اهل کتاب می‌کنند، چرا؟

جواب:

اولاً: نهی در روایات ناهیه به سبب ناپسندی و مرجوحیت نفسی روابط با اهل کتاب می‌باشد (خمینی، 1379: 3 / 306).

ثانیاً: مناسب‌ترین معنای «نجس» نسبت به مشرکان، قذارت و ناپاکی نفسانی و عقیدتی آن‌هاست؛ زیرا خداوند متعال در آیۀ شریفۀ «إنَّما المُشرِکُونَ نجسٌ» ورود کسانی را به خانه توحید حرام کرده است که مدافعان و مروجان شرک و دشمنان توحیدند (خویی، 1384: 3/ 78).

بنابراین دستور پرهیز در آیات و روایات به علت نجاست ذاتی آنها نیست، بلکه به علت لزوم دوری از آنها به سبب خبث باطنی و فساد عقیدتی ‌آنهاست و غرض از تشریع نجاست نیز همان تحریم سیاسی و پرهیز دادن مسلمانان از ارتباط با آنهاست.

2. آیا حکم طهارت و نجاست اهل کتاب از اصول ثابت اسلام (تغییرناپذیر) است یا خیر؟

جواب: همان‌طوری که قبلاً نیز بیان شد، کافر به دو قسم کتابی و غیر کتابی تقسیم می‌شود. در خصوص کافر غیر کتابی تقریباً همه علما به نجاست آنها حکم کرده‌اند، ولی دربارۀ نجاست کافر کتابی علما اختلاف دارند که آن هم ناشی از اختلاف روایات است.

همان‌طوری که گفته شد، در این‌جا روایات دو دسته‌اند که به تبع آن‌، فقها نیز بر دو دسته تقسیم شده‌اند. طرف‌داران نجاست کافر کتابی می‌گویند: روایات دال بر نجاست، ناظر بر نجاست ذاتی آنان دارد؛ یعنی کافر کتابی ذاتاً نجس است. در این صورت این حکم از اصول ثابتۀ اسلام خواهد بود. در مقابل، قائلان به طهارت کافر کتابی معتقدند: روایات دال بر نجاست، ناظر بر نجاست عرضی است یعنی کافر کتابی، ذاتاً نجس نیست. در این صورت این حکم از اصول ثابتۀ اسلام نخواهد بود.

 

 

کتابنامه

.................................................................................................................

قرآن کریم.

اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، قم، ذئی القربی، چاپ سوم، 1382.

انصاری، مرتضی، الطهارة، قم، مؤسسه الهادی، چاپ اول، 1415ق.

جناتی، ابراهیم، طهارة الکتابی فی فتوی سید الحکیم، بیروت، دارالأضواء، 1406ق.

حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، بیروت، احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1381ق.

خامنه‌ای، سید علی، أجوبة الإستفتائات، تهران، امیر کبیر، چاپ دوم، 1381.

خویی، ابوالقاسم، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، قم، مؤسسه احیاء آثار آیت‌الله خویی، چاپ سوم، 1426ق.

ــــــــ، دروس فی فقه الشیعه، نجف، مطبعة الأدب، 1384ق.

ــــــــ، معجم الرجال الحدیث، چاپ پنجم، 1413ق.

زمانی، محمد حسن، طهارت اهل کتاب و مشرکان در فقه اسلامی، قم، دفتر تبلیغات، چاپ اول، 1387.

طباطبائی حکیم، سید محسن، مستمسک العروة الوثقی، بیروت، دارالإحیاء التراث العربی، 1384ق.

طریحی، فرید الدین، مجمع البحرین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378.

قریشی، علی اکبر، قاموس القرآن، تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1354ق.

مشکینی، علی، مصطلحات الفقه، نرم افزار نور2.

موسوی خمینی، روح الله، الطهارة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول، 1379.

نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام، بیروت، دارالإحیاء للتراث العربی، چاپ هفتم، 1981.



*. تاریخ وصول: 20/1/1397؛ تاریخ تصویب: 30/7/1397.

**. استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم (mhabed4@yahoo.com).

***. عضو گروه علمی مدرسه شهابیه (نویسنده مسئول).